گروه برای فلسطین روز پنج‌شنبه، 1 خرداد تجمعی در حمایت از فلسطین مقابل دانشگاه تهران تشکیل داد. تجمعی که ظاهر شرکت‌کنندگانِ محدودش متکثر بود و شعارهای رنگ و بوی نیروهای چپ‌گرا را داشت. نقدهای بسیاری به این تجمع شکل گرفت. انصاف نیوز روز گذشته مصاحبه‌ای با یک حامی و یک منتقد این تجمع منتشر کرد و امروز با آزاده شعبانی، یکی از برگزارکنندگان این تجمع، مصاحبه کرده است.

غالب سوالات درباره‌ی نقدهایی‌ست که این چند روز به برگزارکنندگان این تجمع وارد شد و پاسخ سوالات نیز نقد و تحلیلی‌ست بر آن نقدها. در میانه‌ی نقد البته پاسخ سوال نیز نهفته است.

نکته‌ی قابل ذکر پیش از آغاز متن مصاحبه این است که برخلاف اطلاع گروهی از منتقدین، این تجمع مجوز برگزاری نداشت ولی با آن برخوردی هم نشد.

تلاشی برای بازپس‌گیری فضای عمومی توسط مردمی متکثر

انصاف نیوز: روند برگزاری تجمع چطور بود؟ چه موانعی برایتان ایجاد شد؟ مثلاً در شعارها مانعی نبود؟

روند شکل‌گیری و برگزاری این تجمع را می‌توان در چارچوب نظریه کنش جمعی و سیاست از پایین (grassroots politics) تحلیل کرد؛ شکلی از کنش سیاسی که به‌دور از ساختارهای رسمی و از دل یک هم‌بستگی انسانی و اخلاقی برمی‌خیزد.

در این مورد خاص، گروهی از افراد بدون هیچ پیشینه آشنایی و بدون اتکا به نهادهای رسمی یا جریان‌های شناخته‌شده سیاسی، صرفاً بر اساس یک معیار مشترک — اعتراض به نسل‌کشی و دفاع از کرامت انسانی — گرد هم آمدند. این امر نمود بارزی از سیاست مبتنی بر رنج مشترک و همدلی فراملی (transnational solidarity) است که در آن هویت‌های فردی، از جمله گرایش‌های مذهبی یا سکولار، پوشش یا سبک زندگی، در برابر دغدغه‌ای والاتر یعنی عدالت و مقاومت در برابر خشونت سیستماتیک، به حاشیه می‌رود.

این تجمع همچنین تبلور یک اراده خودمختار و مردم‌محور در برابر اشکال رسمی و از بالا تحمیل‌شده سیاست بود؛ تلاشی برای بازپس‌گیری فضای عمومی توسط مردمی متکثر، و برساختن یک هویت سیاسی جمعی حول مسئله‌ای اخلاقی و جهانی.

با این حال، همان‌گونه که نظریه‌پردازان سیاست انتقادی اشاره می‌کنند، هر تلاشی برای خلق فضاهای بدیل و برهم‌زدن نظم نمادین موجود، با مقاومت و سرکوب ساختارهای قدرت مواجه می‌شود. تهدیدها و بازخواست‌های امنیتی نیز در همین چارچوب قابل تحلیل‌اند: به‌مثابه تلاش دولت برای کنترل معنا، محدودسازی امر سیاسی، و پیشگیری از ظهور اشکال بدیل همبستگی.

شعارهایی که در این تجمع مطرح شد، نه تنها بیانگر خلاقیت سیاسی مشارکت‌کنندگان، بلکه نشانه‌ای از پیوند میان طبقات فرودست و مقاومت جهانی است. این شعارها تلاشی بودند برای احیای مفاهیم عدالت‌خواهی، همبستگی کارگری و دفاع از حقوق ستمدیدگان، به‌مثابه زبان مشترکی که می‌تواند مرزهای ملی، ایدئولوژیک و طبقاتی را درنوردد.

بسیجی هم حضور داشت؟ | «داوری کلیشه‌ای»

انصاف نیوز: گفته‌اند افرادی در این تجمع دیده شدند که نزدیک به طیف عدالت خواهان یا بسیج هستند. حتی شاید این عنوان را به شخص شما هم داده باشند. این موضوع دید عده‌ای را نسبت به این تجمع منفی کرده است. نظر شما چیست؟

پرسشی که درباره نسبت برخی افراد حاضر در تجمع با جریان‌های خاص سیاسی از جمله عدالت‌خواهان یا نهادهایی مانند بسیج مطرح شده، ما را به یکی از بنیادی‌ترین چالش‌های سیاست در ایران می‌برد: تقلیل امر سیاسی به هویت‌های پیشینی و داوری‌های کلیشه‌ای.

این نگاه، برخلاف جوهر سیاست به معنای رادیکال آن است که باید امکان گردآمدن افراد متکثر را حول یک مسئله مشترک فراهم آورد. ما در این تجمع، هرگز از کسی نپرسیدیم «دینت چیست؟ باورت چیست؟ تعلق سیاسیت چیست؟»؛ پرسش ما از خویش و دیگری تنها این بود:«آیا قلبت برای ستمدیدگان می‌تپد؟» اعتراض ما، نه به نمایندگی از یک نحله یا جریان، بلکه به نام کرامت انسانی، علیه سکوت و بی‌عدالتی بود.

دادگاه‌های کوچک عقیدتی میان ما

اینکه برخی کنشگران جامعه مدنی با چسباندن برچسب‌های هویتی و سیاسی به افراد حاضر در این تجمع، آن را بی‌اعتبار کردند یا تلاش کردند مشروعیت آن را زیر سؤال ببرند، نشانه‌ای است از تعمیق منطق تفتیش عقاید در درون خود جامعه مدنی. این وضعیت، بازتاب نوعی درونی‌سازی استبداد است؛ گویی حتی در غیاب نهادهای محدودکننده‌ی رسمی، دادگاه‌های کوچک عقیدتی در میان خود ما برپا می‌شوند، و پوشش، زبان بدن، یا پیشینه فردی، معیار قضاوت درباره مشروعیت حضور یک فرد در میدان سیاسی می‌گردد.
 
این امر نشان می‌دهد که این رویه، صرفاً در ساختارهای رسمی حکمرانی تجلی نمی‌یابد، بلکه می‌تواند در ساحت کنش جمعی و میان‌فردی نیز بازتولید شود، زمانی که حق حضور در فضای عمومی به شرط تطابق با استانداردهای ایدئولوژیک خاصی سنجیده می‌شود.

سیاست جمع شدن حول تفاوت‌هاست

درحالی‌که سیاست به معنای بنیادین، امکان جمع‌شدن حول تفاوت‌هاست؛ و لحظه سیاسی ناب، لحظه‌ای است که «دیگری» به رسمیت شناخته می‌شود، و طرد یا حذف نمی‌شود.از این منظر، دفاع از تجمعاتی از این دست، صرفاً دفاع از یک رویداد خاص یا گروهی از افراد نیست، بلکه دفاع از امکانی است که جامعه بتواند از انجماد در دوگانه‌های کاذب عبور کند، و سیاست را نه میدان طرد و حذف، بلکه عرصه‌ای برای تنوع، تضارب و همدلی بازتعریف کند.

تشکر از پلیس با واکنش دیگر مشارکت‌کنندگان مواجه شد

انصاف نیوز: فکر می‌کنم یکی از حاضرین در تجمع یا برگزارکنندگان پیامی یا توییتی منتشر کرده بود و از رفتار خوب پلیس تشکر کرده بود. سوال شده بود که این قدری تناقض در درون خود ندارد؟

پرسشی که پیرامون تشکر یکی از حاضران از رفتار پلیس در جریان تجمع مطرح شده، به‌درستی ما را به تأملی ژرف‌تر درباره نسبت قدرت، برخورد و امنیت می‌کشاند. در همان لحظه‌ای که چنین شعاری توسط یکی از حاضران بیان شد، با واکنش انتقادی برخی از دیگر مشارکت‌کنندگان مواجه شد. نکته‌ کلیدی این است که نباید نبود برخورد مستقیم در یک لحظه خاص را با اعطای امتیازی استثنایی یا موهبتی از سوی قدرت تلقی کرد.

در سنت‌هایی که بر مفاهیم خشونت ساختاری و سلطه نمادین تمرکز دارند، مفهوم «امنیت» غالباً در دل مناسبات سلطه فهم می‌شود. پلیس در این معنا، صرفاً نهادی برای تامین امنیت شهروندان نیست، بلکه نهادی است که عموماً کارکردش، حفظ نظم موجود و بازتولید ساختارهای نابرابری است. وظیفه‌اش اگر هم‌زمان با محدودسازی آزادی‌های اساسی همراه باشد، نمی‌تواند محل ستایش قرار گیرد.
 
آنچه در اینجا مسئله‌ساز است، نه صرفاً گفتار یک فرد، بلکه نوعی تصور پنهان و درونی‌شده از سیاست است که در آن نبود خشونت، تبدیل به امری شگفت‌انگیز و سزاوار سپاس می‌شود. این واکنش، بازتاب نوعی هنجارمندسازی سرکوب است: گویی سرکوب، امر طبیعی و دائمی است و تنها در لحظاتی که رخ ندهد، باید آن را تحسین کرد. این نوع نگاه، ناخواسته به عادی‌سازی خشونت دولتی می‌انجامد و مرزهای میان امنیت و سلطه را در هم می‌ریزد.

در واقع، نقد به آن شعار، تلاشی بود برای یادآوری این اصل بنیادین: که تامین امنیت در تجمعات قانونی و مسالمت‌آمیز، نه لطف است و نه امتیاز، بلکه وظیفه‌ای بدیهی است. و سپاسگزاری از آن، اگر بدون تحلیل جایگاه‌ ساختاری پلیس در مناسبات قدرت باشد، به بازتولید همان نظم نابرابر یاری می‌رساند.

برگزارکنندگان نسبت به دیگر اتفاقات جامعه هم واکنش نشان داده‌اند

انصاف نیوز: گفته‌اند برگزارکنندگان این تجمع نسبت به بسیاری اتفاقات دیگر کشور در دو، سه سال اخیر واکنش نشان نداده‌اند و همین باعث مشکوک بنظر آمدن یا انتقادات نسبت به این تجمع شده است؟

پرسشی که درباره «سکوت» برگزار کنندگان این تجمع نسبت به وقایع دیگر چند سال اخیر کشور مطرح شده، در ظاهر ادعای پرسش‌گری دارد، اما در عمق خود حامل نوعی منطق پرونده‌سازی، امنیتی‌سازی و عمیقاً مغرضانه است. چرا که پیش‌فرض این پرسش، این است که مشروعیت کنش سیاسی نه بر مبنای مضمون آن، بلکه بر اساس کارنامه‌ای از پیش تعیین‌شده سنجیده می‌شود؛ گویی فرد یا گروه برای دفاع از مردمی تحت فشار، ابتدا باید «استحقاق» سیاسی خود را اثبات کند، یا وفاداری‌اش به کلیت یک گفتمان معین را به نمایش بگذارد.

در واقع، همین پرسش در خود حامل نوعی خشونت نمادین است: از حاضران در تجمع خواسته می‌شود که پیشینه فعالیت‌های سیاسی، انتقادی یا حتی زندگی شخصی خود را علنی کنند، آن هم در شرایطی که آشکارسازی این اطلاعات می‌تواند به سادگی برای‌شان پیامدهای امنیتی، قضایی یا شغلی به همراه داشته باشد. این دقیقاً بازتولید همان منطق سرکوب است، البته اینبار در پوشش مطالبه شفافیت یا مسئولیت‌پذیری.

از سوی دیگر، بیشتر افرادی که چنین پرسش‌هایی را مطرح می‌کنند، خود به خوبی از سابقه‌ فعالیت‌های قلمی، انتقادی و حتی هزینه‌های امنیتی برخی از برگزارکنندگان آگاهند. بنابراین، این پرسش‌ها نه از موضع بی‌اطلاعی بلکه از موضع انکار آگاهانه، و برای تضعیف مشروعیت تجمع و ایجاد دوقطبی‌های کاذب مطرح می‌شوند.

این سازوکار، همان چیزی است که از آن با عنوان «تخریب امکان همبستگی» یاد می‌شود؛ تلاشی نظام‌مند برای گسستن پیوندهای نوظهور میان نیروهای متکثر جامعه. کنش سیاسی خودجوش و مستقل، در دل جامعه‌ای سرکوب‌زده، همواره با بدبینی و تخریب مواجه می‌شود.

اما آنچه در اینجا اهمیت دارد، نه دفاع شخصی از افراد یا پاسخ‌دادن به استنطاق عمومی، بلکه تاکید بر این اصل سیاسی است: مشروعیت یک تجمع را نه پیشینه افراد، بلکه دلیل گردهم‌آیی آنان، مضمون کنش‌شان، و شیوه‌ سازماندهی‌شان تعیین می‌کند. و در این مورد، دفاع از ملت فلسطین، آن هم به شیوه‌ای مستقل، خودجوش، متکثر و انسانی، ارزش و اعتبار سیاسی را خود به‌تنهایی در دل خود دارد.

خشونت غیرسیاسی نیست که اعتراض به آن غیرسیاسی باشد

انصاف نیوز: نقد دیگر این بود که اصلاً چرا سویه‌ی سیاسی داشت این تجمع؟ نمی‌شود فارغ از جناح بندی‌های سیاسی نسبت به فلسطین فقط نگاه انسانی داشت؟! بدون پررنگ کردن زحمت‌کشان و کارگران و… در شعارها؟

پرسشی که مطرح می‌شود—اینکه «چرا تجمع سویه‌ی سیاسی داشت» یا «چرا نمی‌شود فقط نگاه انسانی داشت، بدون ارجاع به طبقه، کارگر، یا زحمت‌کش»—در ظاهر پرسشی اخلاقی به نظر می‌رسد، اما در عمق خود، واجد یک پیش‌فرض ایدئولوژیک است: پیش‌فرضی که می‌خواهد خشونت را غیرسیاسی جلوه دهد اما این تفکیک میان امر انسانی و امر سیاسی، خود یکی از ابزارهای تثبیت وضع موجود است.

از منظر ماتریالیسم تاریخی، هر نوع رنج انسانی، به‌ویژه در مقیاس ساختاری و تاریخی، بدون تحلیل مناسبات قدرت و سلطه قابل فهم نیست. در مورد فلسطین، آنچه ما با آن مواجه‌ایم، نه یک تراژدی صرفاً انسانی، بلکه محصول مشخص یک رژیم آپارتاید، استعمار مستمر، و بهره‌کشی سیستماتیک است. در چنین بستری، «انسانی بودن» صرف، اگر از مناسبات تولید، سلطه و مقاومت تهی شود، تبدیل به نوعی انسان‌گرایی لیبرالیِ خنثی می‌شود که توان مقابله با ستم را ندارد و تنها به دلسوزی بی‌خطر بسنده می‌کند.

تأکید بر مفاهیمی چون زحمت‌کشان، کارگران و فرودستان در شعارهای این تجمع، نه یک برچسب‌زنی ایدئولوژیک، بلکه یادآوری این واقعیت بود که مردم فلسطین، پیش از هر چیز، قربانی یک ساختار طبقاتی-استعماری هستند. آنان نه‌تنها تحت اشغال و تبعیض‌اند، بلکه همچون بسیاری از مردم منطقه، قربانی سازوکارهای نئولیبرالی، غارت منابع، و سلب مالکیت نیز هستند.

بیان همدلی با مردم فلسطین بدون شناسایی منشأ ستم، بدون درک روابط تاریخی قدرت، و بدون اتصال آن به مبارزه‌ی فرودستان، نوعی بی‌طرفی اخلاقی‌نماست که به نفع سلطه عمل می‌کند. در نتیجه، انسانی‌ترین شکل همبستگی، سیاسی‌ترین شکل آن نیز هست؛ چون انسان، در دنیای واقعی، نه در انتزاع اخلاقی، بلکه در نسبت با قدرت، مالکیت، طبقه و تاریخ زیست می‌کند. پس ما نه به این دلیل از کارگران و فرودستان سخن گفتیم که شعارهای‌مان را ایدئولوژیک کنیم، بلکه چون نمی‌توان از ستم سخن گفت و ساختار ستم را مسکوت گذاشت.

طرفدار صلح هستید یا جنگ برای صلح؟

انصاف نیوز: در دنیا تجمعاتی که برای فلسطین تشکیل شد برای صلح بود. اما در این تجمع شعار مرگ بر این و آن داده شد! شما طرفدار صلح هستید یا جنگ برای صلح؟

پرسش «طرفدار صلح هستید یا جنگ برای صلح؟» در نگاه نخست، ما را میان دو قطب متقابل قرار می‌دهد، اما حقیقت آن است که این دوگانه در شرایط استعمار، اشغال و خشونت ساختاری، خود محل پرسش است. پرسش دقیق‌تر این است: صلح برای چه کسی، و بر چه بنیانی؟

در بسیاری از تجمعات جهانی، تأکید بر «صلح» به‌درستی تلاشی بود برای توقف فوری خشونت، اما باید توجه داشت که بخش بزرگی از این گفتمان، صلح را در معنای نولیبرالی و انتزاعی آن به کار می‌برد—صلح به‌مثابه نبود موقتی درگیری نظامی، بدون برهم‌زدن ساختار اشغال و ستم. در حالی که از منظر اندیشه‌ رهایی‌بخش، صلحِ واقعی تنها در نبود ستم و نابرابری ممکن است، نه صرفاً در نبود گلوله.

فرانتس فانون، روان‌پزشک و متفکر ضداستعماری، در کتاب دوزخیان روی زمین می‌نویسد که استعمار، از همان ابتدا «خشونت» است؛ و برای پایان‌دادن به خشونت، باید «نظم استعمارگرانه» را در هم شکست. از این منظر، فریادهایی چون «مرگ بر…» نه دعوت به خشونت بی‌ضابطه، بلکه واکنش کسانی‌ست که در برابر خشونت ساختاری، ناچارند زبان مقاومت را به شیوه‌ای رادیکال و صریح فریاد بزنند.

این، خشونتی دفاعی است، نه تهاجمی. از سوی دیگر، والتر بنیامین در تزهایش درباره‌ی فلسفه تاریخ، میان خشونت حافظ قانون و خشونت مؤسس قانون تمایز می‌گذارد. آنچه در فلسطین جاری‌ست، خشونت حافظ قانون از سوی یک رژیم اشغال‌گر است؛ و در برابر آن، مقاومت مشروع می‌تواند خشونت مؤسس قانون نوین باشد.

بنابراین، این شعارها الزاماً نفی صلح نیستند، بلکه بیان خشم فرودستانی‌اند که راهی جز مقاومت برای رسیدن به صلحِ واقعی ندارند.در نتیجه، پاسخ صادقانه ما این است: ما طرفدار صلح‌ایم، اما نه صلحی مبتنی بر بی‌عدالتی و اشغال. صلحی که بر ویرانه‌های آپارتاید، استعمار، و تبعیض ساخته شود، صلحی کاذب است؛ نقابی انسانی بر چهره‌ خشونت. صلحی که خواستار آنیم، از مسیر پایان دادن به اشغال، از مسیر بازگشت آوارگان، از مسیر برابری و عدالت می‌گذرد. و گاه، فریادهای تند و حتی رادیکال، آینه‌ی عمق زخم‌های انباشته‌شده‌ ملت‌های ستمدیده است.

توصیه‌ای برای تجمع مستقل بعدی: «از بدفهمی‌ها و برچسب‌ها نترسید»

انصاف نیوز: باتوجه به تجربه‌ای که روز ۵شنبه داشتید و انتقاداتی که شنیدید؛ در آینده اگر گروهی بخواهد مستقل باشد و تجمعی هم برای فلسطین تشکیل دهد چه باید کند؟

تجربه‌ی روز پنجشنبه برای بسیاری از ما، نه فقط یک رخداد سیاسی بلکه آزمایشگاه کوچکی از امکان کنش مستقل در فضای اجتماعی-سیاسی فعلی بود.

در برابر خشونت آشکار علیه مردم فلسطین، ما تلاش کردیم یک پاسخ انسانی، خودجوش، و مستقل بدهیم—پاسخی که از دل رنج و خشم برخاسته بود، نه از دستور یا سازماندهی رسمی. اما هجمه‌ها—از سوی نهادهای امنیتی، از سوی طیف‌هایی از جامعه مدنی، و حتی از سوی کسانی که شاید در ظاهر خود را همراه می‌دانند— نشان داد که مسیر کنشگری مستقل، چقدر در این سرزمین پرسنگلاخ است.

اگر گروهی در آینده بخواهد راهی مشابه برود، باید بداند که استقلال داشتن، مساوی است با قرار گرفتن در تقاطع هجمه‌ها: از یک‌سو متهم به همسویی با حاکمیت می‌شود چون از آن فاصله گرفته ولی در چارچوبی دیگر عمل کرده، و از سوی دیگر، زیر ضرب امنیتی می‌رود چون خودانگیخته، غیردولتی و مردمی است. پس اولین گام، پذیرفتن این تنهاییِ ساختاری است. استقلال، هزینه دارد.

دوم آنکه نباید از بدفهمی‌ها و برچسب‌ها ترسید. جامعه‌ی مدنی ما، به‌شدت مستعد مکانیزم‌های تفتیش عقیده، هویت‌سازی کاذب، و فرقه‌گرایی گفتمانی شده است. این خود نشانه‌ای است از آن‌که فرهنگ استبداد فقط در ساختار قدرت نیست، بلکه در زبان، حافظه، و حتی در مطالبه‌گری ما خانه کرده است. در چنین شرایطی، ساختن فضاهایی برای کنش مشترک—که در آن افراد نه با پیشینه و پوشش، بلکه با یک آرمان واحد گرد هم می‌آیند—خود یک کنش انقلابی است.

سوم، باید تمرین کرد که با مردم حرف زد، نه صرفاً با نخبگان یا رسانه‌ها. بخش بزرگی از هجمه‌هایی که دیدیم، از طبقه‌ی متوسطی آمد که به‌جای دیدن درد فلسطین، در دادگاه‌های کوچک انگیزاسیون خود، پای گیوتین نظری بودند! اما مردمِ واقعی، آنان که زندگی‌شان با فقر، ستم، یا تبعیض گره خورده، اغلب بهتر از روشنفکران «مرز میان مظلوم و ظالم» را تشخیص می‌دهند. صداقت، بی‌واسطگی، و زبان مشترک با فرودستان، سلاح‌هایی‌اند که باید در کنش‌های آینده تقویت شوند.

هر کنش مستقل فتحی در حافظه جمعی‌ست

در نهایت، باید دانست که هر کنش مستقل، ولو شکست‌خورده در ظاهر، فتحی در حافظه جمعی‌ست. آن روز پنجشنبه، چیزی ساختیم که واقعی بود: نه‌دولتی، نه‌ایدئولوژیک، نه‌وابسته. اما همین هم ثبت شد: در حافظه جمعی آنانی که بودند، آنانی که شنیدند، و آنانی که فردا به راه خواهند افتاد.

اگر میدان برای مردم باشد نه علیه‌شان یا بالای سرشان…

انصاف نیوز: از رهگذران عادی هم به شما پیوستند؟! فکر می‌کنید می‌توانید مردم عادی را با خود همراه کنید؟

بله، واقعاً صحنه‌های شگفت‌انگیزی از پیوستن رهگذران عادی به جمع دیدیم—افرادی که شاید در ابتدا فقط از روی کنجکاوی ایستادند، اما با دیدن صداقت شعارها، ترکیب متکثر چهره‌ها، و خلوص جمع، خودشان هم ایستادند، گوش دادند و بعد حتی همصدا شدند.

این لحظات نشان داد که اگر فضا برای مردم باز شود، آن‌ها آمادگی دارند که وارد میدان شوند—به‌شرطی که احساس کنند این میدان برای آن‌هاست، نه علیه آن‌ها یا بالای سرشان.

ما هنوز نمی‌دانیم «مردم عادی» دقیقاً چه کسانی‌اند، چون جامعه‌ی ما را طبقه‌بندی‌های سیاسی رسمی یا دوقطبی‌های رسانه‌ای شکل داده‌اند. اما آن روز، با حجاب‌ها و بی‌حجاب‌ها، مذهبی‌ها و سکولارها، کارگران ساده و دانشجوها، مادران با کالسکه و راننده‌های تاکسی—ایستاده بودند کنار هم، بی آن‌که از هم بپرسند: «تو کیستی؟ یا بر کدامین مرام و مسلکی؟» آن روز، هویت فقط یک چیز واحد بود: اعتراض به ستم و نسل‌کشی.

ایجاد چنین فضای عمومی‌ای که رنگ‌ها، صداها، زبان‌ها، لباس‌ها و عقاید متفاوت در آن بتوانند هم‌زیستی کنند، نیاز حیاتی جامعه‌ی ماست—نه فقط برای تحقق عدالت، بلکه برای بازسازی اعتماد. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که آدم‌ها حتی از ترس تهمت خوردن، از ترس سوءظن، از ترس نهادهای امنیتی یا از ترس دوستان مجازی، حرف نمی‌زنند.

گشودن فضای عمومی برای صداهای متکثر، بسیار حائز اهمیت است. پنجشنبه، یک خرداد، ما فقط برای فلسطین ایستاده بودیم، اما در عمل، برای بازپس‌گرفتن فضای عمومی در ایران تمرین کردیم.در جهانی که همبستگی در حال تقلیل به ترند توییتری‌ست، ایستادن کنار همدیگر در میدان و درفضای عمومی، با تمام تفاوت‌ها، خود یک کنش رادیکال است. و همین است که باید تکرار شود، گسترش یابد، و از دل آن، یک سیاست جدید شکل بگیرد—سیاستی نه مبتنی بر فرقه‌گرایی، بلکه بر حق دیدن یکدیگر در میدان.

چارچوب‌های رسمی فضای سیاسی و اجتماعی را محدود می‌کنند

انصاف نیوز: چه انگیزه‌ای باعث شد به این تصمیم برسید که خارج از تجمعات رسمی چنین تجمعی برگزار کنید؟

تصمیم به برگزاری تجمعی خارج از چارچوب تجمعات رسمی، واکنشی انتقادی و بنیادین به ماهیت ساختارهای قدرت در ایران و جهان است. تجمعات رسمی معمولاً تحت نظارت و چارچوب‌های تعریف شده از سوی حکومت‌ها و نهادهای امنیتی برگزار می‌شوند؛ جایی که فضای نقد جدی و اعتراض رادیکال به شدت محدود و کنترل می‌شود. این چارچوب‌ها معمولاً به گونه‌ای طراحی شده‌اند که معترضین را به بازیگرانی منفعل در یک نمایش کنترل شده تبدیل کنند و صدای واقعی اعتراض مردمی را خفه کنند یا تعدیل نمایند.

این چارچوب‌های رسمی نماد استمرار سلطه قدرت‌های حاکم و نهادهای امنیتی هستند که تلاش می‌کنند فضای سیاسی و اجتماعی را محدود کنند تا نظم استعماری و امپریالیستی مستقر حفظ شود. تجمعات رسمی در عمل به نوعی مدیریت اعتراض و مهار خشم اجتماعی تبدیل شده‌اند.

به همین دلیل، انتخاب برگزاری تجمعی خودجوش، مستقل، بدون مجوز رسمی و خارج از این چارچوب‌ها به منزله بازپس‌گیری فضاهای عمومی‌ای است که از مردم و جامعه مدنی ربوده شده‌اند. این تصمیم همچنین ناشی از درک موقعیت ما به عنوان بخشی از «جنوب جهانی» است؛ جایی که تاریخ طولانی ستم، استثمار و غارت منابع طبیعی و فرهنگی، همواره شرایطی نابرابر و عادلانه را محدود کرده است.

تجمع خودجوش، فضایی برای ایجاد همبستگی میان افراد و گروه‌هایی است که به دلایل مختلف در ساختارهای رسمی یا درون احزاب و گروه‌های رسمی جایی ندارند یا نمی‌خواهند در بازی‌های قدرت مشارکت کنند.

بازتعریف اتحاد اجتماعی

از سوی دیگر، ما به دنبال بازتعریف اتحاد اجتماعی بودیم. از آنجایی که جامعه ایران بسیار متکثر است — از نظر باورهای مذهبی،جنسی، جنسیتی، اجتماعی و سیاسی — تمرکز بر موضوعی واحد و انسانی یعنی حمایت از فلسطین و مخالفت با نسل‌کشی فلسطینیان، امکان ایجاد یک محور وحدت‌بخش را فراهم کرد.

این تجمع برخلاف تجمعات رسمی، خواهان ایجاد فضایی بود که در آن هیچ پرسشی درباره دین، مذهب، گرایش سیاسی و یا پوشش افراد مطرح نشود؛ همه‌ی این‌ها به منظور به چالش کشیدن «تفتیش عقاید» و سیاست‌های انحصارطلبانه در جامعه مدنی و همچنین برای مقابله با فضای استبدادی که حتی در میان فعالان مدنی وجود دارد، انجام شد.

در نهایت، این تجمع فرصتی بود برای خلق یک فضای عمومی دموکراتیک و متکثر که در آن صدای طبقات و گروه‌های مختلف جامعه به صورت آزادانه شنیده شود و بتواند به شکل خلاقانه‌ای با مسائل جهانی و منطقه‌ای مرتبط شود. این تجمع تلاشی بود برای بازپس‌گیری و احیای فضاهای عمومی و سیاسی که توسط ساختارهای قدرت رسمی به حاشیه رانده شده‌اند.

ایرانی و فلسطینی هر دو بخشی از جنوب جهانی‌اند

انصاف نیوز: نسبت یک فرد ایرانی و مسئله‌ی فلسطین چیست؟ باتوجه به مسائل عمده‌ای که ایرانی‌ها دارند مسئله‌ی فلسطین کجای جهان فکری اوست؟

مسئله فلسطین برای یک فرد ایرانی نه یک موضوع خارجی و جدا افتاده، بلکه یکی از پررنگ‌ترین و مهم‌ترین مسائل سیاسی و اخلاقی است. تاریخ و موقعیت جغرافیایی و سیاسی ایران به‌عنوان بخشی از «جنوب جهانی» که خود تجربه مستمر استثمار، جنگ، کودتا و تحریم را داشته، زمینه‌ای فراهم می‌آورد که فرد ایرانی مسئله فلسطین را نه فقط به عنوان یک بحران منطقه‌ای بلکه به عنوان بخشی از کلان‌پروژه‌های امپریالیستی و سرمایه‌داری جهانی بفهمد.

مارکس در ۱۸۷۶ در نامه‌ای به انگلس می‌نویسد: «تا ایرلند در زنجیر است، کارگران انگلستان آزاد نخواهند شد.» از منظر تاریخی، همان‌طور که مارکس در نامه به انگلس و لنین نیز در ۱۹۱۴ در جزوه‌ی «درباره‌ی حق ملتها در تعیین سرنوشت خود» نوشت: «ملتی که به دیگران ستم کند، نمی‌تواند خود آزاد باشد» بلکه عدالت واقعی زمانی محقق می‌شود که همه ملت‌های تحت ستم و استثمار، اعم از نژادی، مذهبی، و جغرافیایی، به حقوق برابر دست یابند.

این نگاه جهانی و طبقاتی نشان می‌دهد که رنج فلسطینیان رنج همه فرودستان و ستم‌دیدگان جهان است، از جمله ایرانیان. ایرانیان به‌عنوان مردمی که سال‌ها تحت فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی قدرت‌های امپریالیستی بوده‌اند، می‌توانند همذات‌پنداری عمیقی با درد فلسطینیان داشته باشند. این همبستگی نه مبتنی بر شعارهای ایدئولوژیک یا مذهبی، بلکه بر اساس تجربیات مشترک ستم، بی‌عدالتی و مقاومت شکل می‌گیرد.

علاوه بر این، سرمایه‌داری و امپریالیسم به‌عنوان نظام‌های کلان سلطه، تابع هیچ تعلقات قومی و مذهبی نیستند؛ تنها منطق آن‌ها سود و استثمار است. در این سیستم، سرمایه‌دار نه تنها با بی‌توجهی به هویت‌های ملی و مذهبی، منابع را غارت می‌کند، بلکه با تولید سلاح و ایجاد جنگ، خود عامل اصلی خشونت و نسل‌کشی است. در این چارچوب، طبقه کارگر به عنوان نیروی اصلی تولید و محروم از مالکیت بر وسائل تولید، تنها نیروی اجتماعی است که می‌تواند این مناسبات را به چالش بکشد و همبستگی واقعی میان همه ملت‌های ستمدیده را شکل دهد.

در نهایت، مسئله فلسطین برای یک فرد ایرانی، بخشی از یک پروژه کلان‌تر مبارزه علیه استثمار، استبداد و استعمار است که تنها با اتحاد جهانی فرودستان و طبقه کارگر قابل حل است. هرگونه نگاه محدود، خطی یا ناسیونالیستی به این موضوع، تنها به حفظ نظم موجود و تضعیف مقاومت‌های واقعی کمک می‌کند.

راه سوم چپ‌ها: عرصه داخلی و خارجی را دو جز از کل نظام سرمایه‌داری و با هم ببینید

انصاف نیوز: هجمه‌ی شدیدی که به شما از جانب فعالانی که خود را به هر طریقی چپ می‌دانند وارد شد ممکن است این حس را به مخاطب بدهد که تمام آن بحث‌ها صرفاً یک رقابت درون گروهی بوده! شما اینطور فکر می‌کنید؟

قطعاً نمی‌توان این هجمه‌ها را صرفاً به چشم یک رقابت ساده درون‌گروهی نگاه کرد؛ بلکه این منازعات بازتاب یک بحران عمیق و ساختاری است که در فضای فکری و سیاسی چپ ایران وجود دارد.

متأسفانه بخش بزرگی از چپ ایرانی در دام یک دوگانگی نظری و سیاسی اسیر شده است؛ دوگانه‌ای که یا تمام تمرکز خود را بر مبارزه با فضای بسته داخلی می‌گذارد یا صرفاً به مبارزه با استعمار، امپریالیسم و نفوذ خارجی می‌پردازد. این نوع نگاه تک‌بعدی و تقلیل‌گرایانه باعث شده است که تحلیل‌های سیاسی و کنش‌های اجتماعی نتوانند هر دو بعد را به صورت همزمان و در ارتباط با یکدیگر ببینند و این امر مانع شکل‌گیری یک پروژه سیاسی رادیکال و جامع می‌شود.

ما اما به تعبیر رفیق عزیزمان، فریبرز رییس‌دانا، معتقدیم راه سومی وجود دارد، راهی که فراروی از این دوگانگی است و به جای جدا کردن عرصه‌های داخلی و خارجی، آن‌ها را به عنوان دو وجه از یک کل نظام سرمایه‌داری و امپریالیستی جهانی تحلیل می‌کند. در واقع این دو نه دو مسئله مستقل، بلکه دو بعد از یک شبکه پیچیده هستند که همزمان در هم تنیده‌اند و باید با هم و نه به صورت مجزا مورد نقد و مبارزه قرار گیرند.
 
این نگاه تلفیقی، نه تنها عمق و دقت تحلیل را افزایش می‌دهد، بلکه امکان ایجاد جبهه‌ای فراگیر و متحد را برای مقابله با کلیت شرایط استثمار و سرکوب فراهم می‌آورد. تا زمانی که چپ ایرانی در چارچوب این دوگانگی گیر کرده باشد، نه می‌تواند به درک کاملی از شرایط سیاسی-اجتماعی معاصر برسد و نه قادر خواهد بود یک استراتژی تحول‌خواهانه و رادیکال را برای تغییر بنیادین تدوین و اجرا کند.

هجمه‌هایی که این روزها در میان فعالان و کنشگران چپ شنیده می‌شود، در حقیقت بازتاب این ناتوانی و محدودیت نظری است؛ این که چگونه ترس و شکاف‌های ایدئولوژیک مانع از شنیدن صدای متفاوت و متنوع می‌شود و به جای تمرکز بر تضادهای اصلی، انرژی و ظرفیت‌های سیاسی به درگیری‌های فرعی و مخرب هدر می‌رود.

ما بر این باوریم که برای عبور از این بحران باید به طور همزمان و به عنوان دو بخش جدایی‌ناپذیر داخلی و خارجی تأکید کنیم. تنها با اتخاذ چنین رویکرد چندبعدی و همزمانی است که می‌توان یک جنبش اجتماعی و سیاسی رادیکال، فراگیر و متکثر ساخت که توانایی مقابله با تمامی اشکال مورد نقد، استثمار و سلطه را داشته باشد.

چنین رویکردی همچنین به ما امکان می‌دهد که با بهره‌گیری از تجارب تاریخی جنبش‌های آزادی‌خواهانه و ضداستعماری، راهکارهایی بومی و جهانی برای تحقق عدالت اجتماعی، دموکراسی واقعی و آزادی بر پایه همبستگی طبقاتی و بین‌المللی ارائه کنیم.

در نهایت، این فراروی از دوگانه‌های محدودکننده، نقطه شروعی برای شکل‌گیری نوعی امر سیاسی نوین است که می‌تواند بر مبنای فهم عمیق از پیوندهای پیچیده میان قدرت‌های داخلی و خارجی، مبارزه را به سطحی بالاتر برد و مسیر تحول اجتماعی را هموار سازد.

دعوتی از اساتید و پژوهشگران: مرعوب تروریسم رسانه‌ای نشوید و از فلسطین بگویید

در پایان گفت‌وگو ضمن تشکر از شما که این امکان مجازی را فراهم آوردید از تمام اساتید و پژوهشگران به خصوص در حوزه علوم انسانی دعوت می‌کنم که مرعوب این «تروریسم رسانه‌ای» نشوند و «برای فلسطین»‌ و در محکومیت نسل‌کشی و برای ثبت در تاریخ، به هر طریق و شیوه‌ای که خود می‌پسندند، بنویسند و فریاد دادخواهی سردهند، چراکه نسل‌کشی، به وضوح در مقابل چشمان ما در جریان است و به تعبیر رفیق شاعر ما، هوشنگ ابتهاج: پیش روی ما گذشت این ماجرا این کری تا چند و این کوری چرا؟

انتهای پیام



نیازمندی های اصفهان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *