نخل طلای کن و نزاع های همیشگی
ابوالفضل نجیب
جایزه نخل طلایی کن برای فیلم یک تصادف ساده واکنش های وسیعی در میان اهالی سینما و رسانه ها و مطبوعات سیاسی و سينمايي برانگیخت. و شاید برای اولین بار در چنین سطح کمی با واکنش صداوسیما و آن هم در صدر اخبار مهم سیاسی تبدیل شد. و صدالبته این رخداد و پیامدهای آن مسبوق به سابقه است. هم در خصوص فیلم ها و فیلمسازان همسو با سیاست گذاری های سینمایی و هم فیلم های مستقل و اخیرن فیلم هایی که به زیرزمینی تعبیر می شوند. و فراموش نکنیم مسئولان سال هایی از قبل بسیاری فیلم هایی که در جشنواره های معتبر موفقیت های اینچنین کسب کرده به نفع خود بهره برداری کرده بود. و باز فراموش نکنیم در دوره ای جشنواره های اروپایی و حتی همین جشنواره کن به فیلم هایی جایزه داده که خلاف انتطار بوده.
این توجه بیشتر معطوف به دوران خاصی بود که روابط ایران و اروپا به نوعی در دوره ماه عسل روابط سیاسی بودند. اتفاقن در همان دوره هم برخی منتقدین داخلی و خارجی به تاثیر مناسبات سیاسی در موفقیت این فیلم ها تاکید و اشاره داشتند. با این حال نباید این نکته را فراموش کرد که معیارهای جشنواره های اروپایی و بطور خاص جشنواره کن تفاوت های عمده ای با اسکار و جشنواره های آمریکایی دارد. این تفاوت ها به مانیفست و نوع نگرش جشنواره های اروپایی از جمله ونیز و بطور مشخص کن مربوط می شود. برخی از این تفاوتها به موضوعاتی معطوف هستند که چالش های اجتماعی و فرهنگی در کشورهای سنتی را دستمایه قرار می دهند.
علاقهمندان می توانند این تفاوت های بنیادی و فاحش که به تصریح اساسنامه جشنواره معطوف به مضامین و کشف استعدادها و همزمان به فیلم ها و فیلمسازان کشورهای در حال توسعه است در اساسنامه و هدف گذاری های این جشنواره ملاحظه کنند. این حقیقت نیز قابل کتمان نیست که بخشی از توجه کن فارغ از مولفه های یاد شده به سینمای زیرزمینی کشورهای حداقل نیمه آزاد و بسته بوده و هست.
آنچه اما درباره نفس حضور سینمای ایران در جشنواره ها و حتی هفته های فیلم در سطح جهانی می توان یادآور شد، بر دو جریان مخالف و موافق حضور سینمای ایران در عرصه های جهانی مربوط می شود. دو جریانی که به تناوب در موقعیت غالب و مغلوب جناح های سیاسی و در نسبت فیلم های عرضه شده به جشنواره های جهانی و اروپایی موضع گیریهای متناقض و البته با دلایل خاص خود همراه داشته، که اغلب سیاسی بوده است.
درباره این رویکرد می توان نمونه های زیادی اشاره کرد و علاقهمندان می توانند با مرور تاریخچه حضور سینمای ایران در جشنواره های جهانی از کم و کیف آن مطلع شوند. آنچه درباره فیلم یک تصادف ساده چه در خصوص اهمیت دریافت نخل طلا و چه و واکنش های داخلی بخصوص از جانب مطبوعات سیاسی شاهد بودیم، کم و بیش ادامه همان کارزار مخالفان و موافقان حضور سینمای ایران در جشنواره های جهانی است. با این تفاوت که این بار نه تنها فیلم و بلکه فیلمساز به ساخت فیلمی مبادرت کرده که خارج از همه معیارها و ضوابط حاکم بوده به این معنی که نه فیلمنامه و نه کارگردان آن مجوز ساخت فیلم نداشته و مهمتر این که موضوع فیلم و پردازش آن به تعبیری ساختارشکنانه و در تقابل با همه معیارهای رسمی حاکم بر تولید فیلم در ایران بوده و اینکه فیلمساز آن محکوم و محروم از فیلمسازی و تلویحن خروج از ایران بوده است.
از این نکته هم نباید غافل شد تا آنجا که حافظه سینمایی حقیر بخاطر می آورد کسب جوایز بین المللی سینمای ایران در تمامی جشنواره های سینمایی محل منازعه و طرح اتهامات و ابهامات سیاسی در خصوص این موفقیت ها بوده، تا جایی که می توان ادعا کرد در خصوص کسب موفقیت هیچ فیلمی در عرصه های جهانی اجماع نظر نبوده و احتمالن هم در آینده نخواهد بود. این اختلاف نظرها در مقطعی و درباره فیلمی حتی تا جایی پیش رفت که به ادعای برخی نفوذ سیاسی و حتی اعمال نظر برخی داوران به انگیزه های مالی به دلایل کسب موفقیت متهم شد.
با این اوصاف واکنش ها درباره جایزه نخل طلای جعفر پناهی قابل پیش بینی بود. آن هم با علم به اینکه بسیاری مخالفان فیلم را ندیده گز کرده و می کنند.
به گمان حقیر این منازعات و فارغ از هر گونه داوری درباره فیلم پناهی از جایی و خارج از موضوعیت سینما شروع شده و.همچنان ادامه خواهد یافت. جایی که سینما و سینماگر درست مثل همه عرصه های حوزه فرهنگ و هنر و حتی ورزش و… در انقیاد یکسره سیاست و سیاستگذاران این حوزه ها باشد. در پرانتز به این نکته اشاره شود که آنچه هم در طی چهار و اندی سال گذشته بر سر موجودیت سینمای ایران آمد و در برخی موارد از حد ابتذال گذراند، محصول آلودگی سینما به نوعی نگرش سیاسی نوظهور بود که بیش از هر چیز همزمان هم بر رونق بخشیدن اقتصاد سینما و هم نشان دادن تصویری شاداب و بانشاط از جامعه تمرکز داشت.
یک تصادف ساده را می توان به آنتی تز و نقطه تقابل و تلاقی سینمایی تعبیر کرد که تلاش داشت چالش های مهم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را زیر پوشش دهها فیلم مبتذل و با هدف شادی آفرینی کاذب و رسانه ای و تحریف جامعه ای عبوس و مستاصل در ویترین سینمای. ایران پنهان کند. واقعیتی که بدون شک از چشم جهان آزاد و سیاست گذاران و داوران کن پنهان نمانده است. در این که چنین پارامتری مدنظر داوران جشنواره بوده و همچنین فیلمسازی که مغضوب بوده نباید تردید کرد. اگر بپذیریم نفس دخالت سیاست و حاکمیت بر هنر و فرهنگ چه له یا علیه حاکمان همان اندازه که دستاورد، تبعات اینچنین دارد در این صورت باید پذیرفت خود کرده را تدبیر نیست.
انتهای پیام