علی نیلی، انصاف نیوز: زینب موسوی دختر است، قمی است، طناز است و بی پروا حرف می‌زند؛ همین‌ها برای جذابیت شخصیت و کارش کافی است اما کدام جذابیت است که هم‌زاد حساسیت نباشد؟

او را نخستین بار در یک کتاب‌فروشی در خیابان کریمخان دیدم. گفت‌وگوی اول‌مان خیلی مهربان پیش نرفت. شاکی بود از نگاه پیگیر من و تا توضیح ندادم که خبرنگارم، قانع نشد که گپ بزنیم. آن‌چه می‌خوانید حاصل ساعتی گپ و گفت با امپراتور کوزکو است؛ در حدی که قابل انتشار بود!

  • انصاف نیوز: زندگی همین‌قدر شیرین و پرخنده است؟

زینب موسوی: نه، قاعدتا نه. همیشه همه‌چیز با آن‌چه جلوی دوربین دیده می‌شود فرق دارد.

  • در مورد شما، مثل همه آدم‌ها یا کمی تلخ‌تر است؟

نمی‌توانم بگویم زندگی من تلخ‌تر است یا شیرین‌تر. زندگی بعضی آدم‌ها تلخ‌تر است و زندگی برخی آدم‌ها شیرین‌تر. اما خب، اندازه یک آدم درجه دو در یک کشور خاورمیانه‌ای، تلخ است.

  • یک‌طور دیگر بپرسم؛ می‌دانی که مخالفان خیلی جدی و موافقان خیلی جدی داری.

بله.

  • از وقتی وایرال شده‌ای و دیده می‌شوی، این مخالفت‌ها و موافقت‌ها بر زندگی شخصی‌ات تاثیر داشته است؟

اگر بگویم تاثیر نداشته که دروغ گفته‌ام ولی سعی می‌کنم مدیریتش کنم که خیلی تاثیر روی زندگی‌ام نگذارد و خود زندگی را پیش ببرم. هر شب با خودم فکر می‌کنم کی هستم، چه کاره‌ام و دارم چه کار می‌کنم. بدون چیزهای مادی‌ای که به دست آورده‌ام، ثروت، شهرت یا ارتباطات، بدون اینها کی هستم، تعریفم از خودم چیست. چی خوشحال یا ناراحتم می‌کند و اینها را در اولویت قرار دهم.

که خودم باشم.

  • می‌دانی اطرافیان آقای رئیسی به خون زینب موسوی تشنه‌اند؟

[با خنده] کاملا قابل حدس است.

فکر می‌کنم برمی‌گردد به تفاوت این دولت و دولت قبلی. دولت قبل‌ترش که من کمدین نبودم. مدل این دولت این‌طوری است ما را دوست داشته باشید هر کاری که کردیم. بر خلاف دولت قبلی که اجازه داشتی به دولت انتقاد کنی و اعتراض کنی، این دولت به تو این اجازه را نمی‌دهد. اما چون خودشان در زمان دولت قبل خیلی اعتراض کردند، الان چیزی هم نمی‌توانند بگویند و خب، [با خنده] این غم‌باد می‌شود. خلاصه‌اش این است که ناراحت هستند. تهش این است که ناراحتند اما ذره‌ای ناراحتی‌تان برایم اهمیتی ندارد.

  • یک نقدی که به شما وجود دارد این است که از یک‌سری کلمات و اصطلاحات خیلی راحت استفاده می‌کنی در حالی‌که خیلی از آدم‌ها در زندگی عادی‌شان هم چنین حرف‌هایی را نمی‌زنند یا خیلی راحت نمی‌زنند، چه برسد به جلوی دوربین. مثلا…

فحش می‌دهم دیگر…

  • نه، فقط فحش نمی‌دهی. مثلا آن طنزی که با لیوان آب و قیمت دلار اجرا کردی. این کلمات یک‌ذره دفاع از تو را سخت می‌کند.

کمدی آفینسیو (مهاجم) است. کمدین باید توهین‌آمیز صحبت کند. کمدین باید ناراحتت کند.

باید. از نظر من استندآپ کمدی یا خباثت غیرمنتظره است یا حماقت غیرمنتظره. اصلا به این معنی نیست که یک‌نفر ایستاده و کمدی اجرا می‌کند. به این معنی است که تو چیزی می‌گویی که مخاطبت از روی صندلی بلند می‌شود. من باید یک چیز متفاوت‌تری بگویم. من نباید اندازه مردم صحبت کنم. اگر اندازه مردم صحبت کنم، چرا من را ببینند. من باید چیزی بگویم که بالاتر از مردم باشد و این می‌تواند بامزه‌تر، توهین‌آمیزتر، راحت‌تر، جسورانه‌تر باشد. اگر مقداری از هر کدام این‌ها را نداشته باشد، به درد نمی‌خورد.

  • انصاف نیوز: خب نمی‌شود از خباثتش کم و به حماقتش اضافه کنی؟

زینب موسوی: نه، من خودم آدم ذات‌خرابی هستم! جلوی دوربین خیلی خودم را کنترل می‌کنم وگرنه خیلی بی‌تربیت‌تر و خیلی بدجنس‌تر هستم.

  • بدجنسی‌اش می‌چسبد اما من خیلی‌ها را دیده‌ام که خندیده‌اند ولی از الفاظ و کلمات شاکی بوده‌اند.

اوکی، نکته‌اش همین است که خندیده. اگر نمی‌خندید، آن‌موقع حرفت را گوش می‌کردم. وظیفه من این است که تو را بخندانم، وظیفه‌ام این نیست که تو را هدایت کنم.

شما می‌خندی و می‌گویی کاش کلمه دیگری استفاده کرده بود یا بچه‌‌ام اینها را می‌شنود. ساختار مجوز و مراجعه به ارشاد و نظارت هم باعث شده در این مملکت، همه همه‌چیز را کنترل کنند که خدای نکرده بچه شما چیز بدی نبیند و اتفاقی برایش نیفتد. در حالی که برعکس این درست است؛ همگان می‌توانند همه‌چیز را ببینند و این تو هستی که باید مراقب بچه‌ات باشی و حواست باشد که بچه‌ات محتوای مناسب سنش را ببیند یا نبیند؛ اگر بچه‌ات را درست تربیت کنی، محتوای نامناسب شأن خانوادگی‌ات را نمی‌بیند. وظیفه تربیت بچه افتاده گردن همه به جز پدر و مادر.

  • که این هم کار نمی‌کند و جواب نمی‌دهد.

معلوم است که جواب نمی‌دهد. چون چطور می‌شود برای چند میلیون بچه نسخه واحدی بپیچید و انتظار داشته باشید روی همه یک‌سان جواب مثبت بگیرید. خیلی وقت‌ها برای من کامنت می‌گذارند کاش جوری بود که بچه من هم می‌توانست ببیند. می‌گویم بچه تو اصلا نباید اینستاگرام داشته باشد!

الان خواهرزاده من 12 ساله است اما اجازه ندارد محتوایی که من تولید می‌کنم را ببیند.

  • پدر و مادرش نمی‌گذارند برنامه‌های تو را ببیند؟

پدر و مادرش و خودم اجازه نمی‌دهم. بارها از من خواسته که بگذار بیایم اجراهایت را ببینم و من گفته‌ام اجازه نداری و [با خنده] این‌همه ابتذال مناسب سن تو نیست.

  • به چیزی به نام طنز فاخر باور و اعتقاد داری؟

نه، نه. طنز فاخر چی هست اصلا؟ فاخر یعنی چه. چرا باید به تن هر چیز یک لباس مخمل سنگ‌دوزی‌شده بپوشانیم. اصلا چرا باید همه‌چیز فاخر باشد.

  • واقعیت این است که ما در ساخت فرهنگی و سیاسی و اجتماعی عقب‌مانده‌ایم. پس وقتی می‌خواهیم حاکمان خود را نقد کنیم پناه می‌بریم به طنز و هجو و هزل. ما یک سابقه تاریخی طنازی سیاسی داریم که هم‌زاد ساخت سیاسی است. همان تلخک‌ها و… بعد از انقلاب هم مرحوم کیومرث صابری فومنی پس از انقلاب نشریه‌ای راه می‌اندازد که با لطایف‌الحیل دولت را به نقد می‌کشد. شاید طنز فاخز توضیحی برای کار گل‌آقا بوده است.

خب طنز با کمدی فرق می‌کند. طنز فارسی از ادبیات می‌آید و ادبیات سنتی ما، ادبیات حزن است. یک‌سری آدم بدبخت دارد گریه می‌کند. ادبیات ما همین است دیگر، [با خنده] آن‌چه شما را بیشتر به فنا بدهد، ارزش بیشتری دارد. طنز هم از آن سمت می‌آید. کمدی نه، کمدی یک چیز جهان‌شمول است برای خنداندن مردم و استندآپ کمدی هم تندوتیز خنداندن است. به حرفش می‌خندی و می‌گویی چقدر عجیب که این حرف را زد. ادبیات ما این‌طوری بوده که از دل هرچیزی مفهومی بیرون کشیده؛ مرغی فحل شده و ناله می‌کند اما سعدی می‌گوید دوش مرغی تا سحر ثنای خدا می‌گفت.

کمدی باید مخاطب را بخنداند. من هم آدمی نبودم که بگویم حتما باید بروم سراغ کمدی سیاسی. کمدین شوخی‌هایش را از محیطش می‌گیرد. فضای امروز جامعه ما از مسائل اجتماعی و ساده عبور کرده. زندگی روزمره مردم آغشته به مسائل سیاسی است و برای همین شوخی‌های من از عروس و مادرشوهر فاصله گرفته و بیشتر سیاسی شده. دوست هم ندارم این‌طوری باشد اما اجبار محیط است. این انتخاب من نیست جبر فضای سیاسی است. شرایط و فضا این‌طور است که همه تحت تاثیر تورم کمرشکن هستیم و در این وضعیت من نمی‌توانم از صرفه‌جویی در مصرف آب حرف بزنم. من موظف نیستم حتما در مورد این مسائل حرف بزنم و توصیه کنم. هیچ باری روی دوشم حس نمی‌کنم که حتما مقابل هر اتفاقی واکنش نشان دهم. اصلا یکی از تمرین‌های خوب برای آدم‌ها در این کشور این است که سعی کنند در قبال هر حادثه و رویدادی سکوت کنند و تلاش کنند هیچ حرفی نزنند؛ هیچ اتفاق بدی نمی‌افتد و برای خودشان و مملکت هم خوب است این سکوت!

  • کتاب می‌خوانی؟

نه.

  • فیلم می‌بینی؟

زیاد. انواع فیلم و سریال خارجی.

  • متن داری برای اجراهایت؟

اگر بخواهم بروم استیج و مثلا 15 دقیقه برنامه اجرا کنم، بله متن می‌نویسم اما اجراهای کوتاهم نه، فقط یک‌بار در ذهنم شروع و پایان را مرور می‌کنم.

  • می‌خواستم بپرسم متن‌هایت از ادبیات مایه می‌گیرد یا نه. رمان نمی‌خوانی؟

چند تایی در دوره نوجوانی خوانده‌انم.

  • چرا رمان نمی‌خوانی؟

دلیلش خیلی معمولی است که بیشتر آدم‌ها به آن فکر نمی‌کنند. عادت کتاب‌خواندن در کودکی و نوجوانی شکل می‌گیرد. الان برای خواهرزاده‌ام کتاب زیاد می‌خرم تا این عادت در او شکل بگیرد. در ما شکل نگرفت چون کتاب گران بود و در سبد خانواده ما جایی نداشت. چند رمانی هم که خوانده‌ام از کتابخانه دبیرستان و دانشگاه گرفتم، آن هم کتاب‌هایی که در کتابخانه‌ای در قم پیدا می‌شد. به هر حال عادت کتاب‌خوانی در من شکل نگرفت. چیز خوبی هم نیست و بهش افتخار نمی‌کنم اما نه، کتاب‌خوانی در من شکل نگرفت.  

  • در یک‌سال گذشته چند اتفاق برای زینب موسوی افتاد. در مورد یکی‌شان نمی‌خواهیم حرف بزنیم چون طرف مقابل نیست و به نظر من موضوع خیلی دارک است. اما می‌خواهم درباره اتفاقاتی که برایت افتاد حرف بزنی.

پس نمی‌توانم درباره بازداشت 401 حرف بزنم.

  • چرا، بازداشت 401 را بگو. بعد از حوادث زن، زندگی آزادی بود؟

بله، 20 مهر 401، یک هفته‌ای بود که به قم رفته بودم. خواهرم تازه دوقلو به دنیا آورده بود و شش ماه نخست زندگی این بچه‌ها در خانه پدری در قم گذشت. اگر یادت باشد اینترنت هم قطع بود و کاری نمی‌شد کرد. خانه بابا بودم. در زدند، فکر کردم خواهرم است. در را باز کردم، یک خانمی آمد تو و پرسید زینب موسوی تویی؟ گفتم بله. گفت بپوش برویم. گفتم تو کی هستی؟ بعد که دیدم این خانم و دو خانم دیگر پشت سرش وارد خانه شدند، تازه دوزاری‌ام افتاد.

[با خنده] جالب هم بود که با دوربین وارد خانه شدند اما یک‌طرف خواهرم داشت نماز می‌خواند، طرف دیگر مادرم داشت بچه‌ها را می‌خواباند، صدای اذان از تلویزیون پخش می‌شد. روی یک دیوار عکس عموی شهیدم بود و روی دیوار دیگر تابلوی لا فتی الا علی. دیدند چیزی از خانه درنمی‌آید، دوربین را خاموش کردند.

رفتیم زندان لنگرود نزدیک قم. 25 شب انفرادی بودم، 3 شب بند بودم و بعد آزاد شدم. دوباره اول آبان 402 یک‌شب اوین بودم که این هنوز پرونده‌اش بسته نشده است.

  • دلیل آن بازداشت قبلی چه بود؟

همین حمایت از اعتراضات بود.

  • حمایتی که کردی در قالب طنز بود؟

پست بود و یک‌سری استوری.

  • شاکی‌ات که بود؟

نهادی اطلاعاتی.

  • آن پرونده تمام شد؟

بله، 22 بهمن 401 شامل عفو رهبری شدم و 2 سال زندانی که باید می‌رفتم را نرفتم… من خودم سر فیلتر شدن اینستاگرام خیلی ناراحت بودم. منبع درآمد من و 10 میلیون نفر دیگری که مستقیم و غیرمستقیم از این راه نان می‌خوردند بسته شد و هیچ‌کس هم هیچ جوابی نمی‌داد. گیرم که فضای جامعه ملتهب باشد، تو نباید 10 میلیون نفر را از نان خوردن بیاندازی. من دنبال این بودم که همه مشاغل اعتصاب کنند، 10 میلیون شغل احیا شود. 10 میلیون شغل خیلی است. به هر حال این را تشخیص داده بودند دعوت به شورش است.

  • پرونده دومت چه بود؟

فیلمی منتشر کردم درباره جنگ غزه. می‌دانی، من اصلا از ادا درآوردن بدم می‌آید؛ ادای مسلمانی، ادای روشنفکر بودن، ادای مبارز بودن. پا شدند رفته بودند کنار مرز فلسطین یک لندکروز را به فنا داده بودند، یک عرب کشته شده بود، یک عالم بودجه هدر شده بود که این‌ها ادا دربیاورند. من یک‌سری خبرنگار فلسطینی را دنبال می‌کنم. در این مدت که هر روز طرف از خودش لایو منتشر کرده ریشش مرتب بوده، هر روز اصلاح می‌کند، لباسش تمیزو مرتب است مگر این‌که از میان آوار گزارش کند.

خبرنگار ما رفته آن‌جا، زیارت عاشورا می‌خواند. بیا برو، بیا برو، بیا برو واقعا. آن شهیدی که در جنگ تحمیلی جانش را کف دستش گرفته بود، واقعا زیارت عاشورا می‌خواند و واقعا شهید می‌شد. این یارو رفته که ادا دربیاورد، بعد یک نفر کشته شده، یک لندکروز از بین رفته، حزب الله لبنان بیانیه داده که این‌ها را نفرستید این‌جا، یک آبروریزی بین‌المللی راه افتاده. من نباید بزنم توی سرت؟ یا یاسر جبرائیلی گفته از کربلا تا قدس ده روز پیاده‌روی است. چرا از کربلا؟ بعد هم ده روز پیاده‌روی کنی با کوله به فنا می‌روی. این معلوم است که می‌خواهد ادا دربیاورد. آن یکی واقعا نخواسته تا فرودگاه امام برود، پا شده رفته فرودگاه مهرآباد که ما را اعزام کنید غزه. نکرده اسنپ 50 هزار تومانی‌اش را 150 هزار تومان بدهد برود فرودگاه امام. می‌دانی؟ اعصاب آدم خرد می‌شود که یک حادثه واقعی جریان دارد و آدم‌ها واقعا کشته می‌شوند اما یک‌عده ادا درمی‌آورند. من با این اداها یک ویدئو ساختم که اولش می‌گویم در باغ شهادت باز است و اگر می‌خواهید بروید، واقعا بروید. از تهران نمی‌توانید حرف بدهید. خب این برخورد بهشان… وکیلم لایحه دفاعی نوشته اما پرونده به دلیل نقص، به دادسرا برگشته است.

  • دوقطبی‌شدن جامعه برای کار شما خوب است یا بد؟

دوقطبی‌شدن جامعه برای هیچ‌کس خوب نیست.



نیازمندی های اصفهان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *