محمدرضا واعظ شهرستانی، دکتری فلسفه علم و مدرس، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

«جنگ دوازده روزه میان ایران و اسرائیل، عرصه‌ای پرتنش بود که رسانه‌ها به‌شدت آن را پوشش دادند. در این میان، اخبار متناقض و تحلیل‌های متنوعی منتشر شد که خود بر ابهام و اضطراب این رویداد افزود.

یکی از رسانه‌هایی که به‌طور متمرکز به این جنگ پرداخت، «ایران‌ اینترنشنال» بود؛ رسانه‌ای که با بازنمایی خاص خود، هیجان و هراس جنگ را دوچندان کرد و حتی باعث شد برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی، این شبکه را تحریم کنند.

در نگرش نیل پُستمن، فیلسوف تکنولوژی معاصر، رسانه تنها وسیله‌ای برای انتقال اطلاعات نیست، بلکه ساختار و شکل رسانه، محتوا را تعیین می‌کند.

رسانه به‌ویژه در مواردی چون پُروپاگاندای جنگی» یا «atrocity propaganda»، با انتخاب واژگانی هیجانی و تصاویری زنده، «خبری» صرف نیست، بلکه به «نمایش جنگ» تبدیل می‌شود.

پُستمن می‌گوید: «فرم، محتوا را کنار می‌گذارد»؛ یعنی رسانه، با قالبی که انتخاب می‌کند، ارزش‌ها و برداشت ما را از واقعیت شکل می‌دهد. در پوشش ایران‌اینترنشنال از این جنگ، این شیوه مشهود است: روایت‌ها، هرچند ممکن است در ظاهر گزارشی و خبری باشند، اما بیشتر شبیه نمایشِ پرفورمانس برای برجسته‌سازی یک طرف جنگند؛ نمایشی که توجه را از تحلیل و تردید به سمت پذیرش گزاره‌های هیجانی هدایت می‌کند.

برای نمونه، استفاده از عباراتی همچون «نقطه عطف»، «تغییر توازن قوا» و «نابود شدن کامل توان موشکی»، مصداقی از شیوه‌ای است که رسانه اطلاعات را به نمایش احساسی تبدیل می‌کند.

همچنین، پوششِ اخبار به نحوِ «انفجار اطلاعات بدون امکان تحلیل»، می‌تواند ما را به ورطه‌ی «غرق‌شدن در داده‌ و محروم شدن از فهم واقعی» سوق دهد.

ایران‌ اینترنشنال با تکیه بر عناوین خبری گزینشی، آمار سوگیرانه و پخش گسترده پیام‌های تهدیدآمیز اسرائیل و آمریکا، به جای کمک به تحلیل واقعیت، به نمایش مجدد جنگ به‌عنوان یک رویداد یک‌طرفه دامن می‌زند.

نتیجه‌ی این پوشش رسانه‌ای، فراهم شدن بستری است که در آن مخاطب تماشاگری منفعل است و نه کُنشگری نقاد. با چنین توصیفی، رسانه اگر چه عنوان خبری را یدک می‌کشد، اما در واقع نمایشی است برای خاموش کردن صدای واقعیت.

در این جستار، قصد دارم با نگاهی موشکافانه به برخی از گزارش‌ها و تحلیل‌های ایران‌ اینترنشنال، نشان دهم که چگونه این رسانه، حداقل در مورد مصادیقی که در این متن مورد بررسی قرار گرفته‌اند، با بهره‌گیری از گزاره‌های قاطع، زبان بارگذاری‌شده و روایت‌های جانبدارانه، تصویری خاص و یک‌سویه از این جنگ ارائه کرده است.

در ادامه، با نقل‌قول‌های مستقیم، نمونه‌هایی از این سوگیری‌ها و مغالطات را بررسی می‌کنم تا نشان دهم چرا چنین پوششی نمایشی نیازمند نگاه نقادانه و آگاهی رسانه‌ای است.

روایت یک‌طرفه از پیروزی اسرائیل و شکست ایران

ایران‌ اینترنشنال در اغلب گزارش‌هایش، جنگ را عمدتاً از زاویه پیروزی نظامی اسرائیل و شکست جمهوری اسلامی به تصویر کشیده است. برای نمونه، در گزارشی که به نقل از فارن‌افرز منتشر شد، آمده بود:

«حملات هوایی اسرائیل در ۲۳ خرداد به تاسیسات هسته‌ای، سایت‌های موشکی و انبارهای سوخت ایران، و همچنین ترور ده‌ها مقام ارشد نظامی… نقطه عطفی در تغییر توازن قوا به نفع تل‌آویو بوده است.»

عباراتی چون «نقطه عطف» و «تغییر توازن قوا» تصویری از برتری کامل اسرائیل می‌سازد، بی‌آنکه مستندات روشنی برای این نتیجه‌گیری ارائه شود.

در همان گزارش آمده که ایران با «قمار پرریسک خود» پس از حمله حماس، «همه این سرمایه‌گذاری‌ها را بر باد داد»؛ گویی هر تصمیم طرفِ ایرانی، لاجرم به شکست کامل منجر شده است. این شیوه از روایت، همان چیزی است که در سواد رسانه‌ای به آن «زبان بارگذاری‌شده» می‌گویند؛ زبانی که بار معنایی سنگینی را بدون شواهد کافی به ذهن مخاطب تحمیل می‌کند.

تیترهای جهت‌دار و انتخاب گزینشی روایت‌ها

در گزارش زنده ایران‌اینترنشنال از این جنگ نیز، اگرچه مواضع هر دو طرف – اسرائیل و ایران – منتشر شده، اما انتخاب تیترها خود حاکی از سوگیری است. برای مثال در تیتری آمده است:

«سخنگوی ارتش اسرائیل: در جنگ با جمهوری اسلامی به چیزی فراتر از اهداف خود دست یافتیم.»

چنین تیتری، بدون تردید بر موفقیت اسرائیل مهر تأیید می‌زند و ذهن مخاطب را به‌ سمت برتری مطلق یک‌طرفه سوق می‌دهد. در همین حال، برخی نقل‌قول‌ها از داخل ایران، نظیر اظهارنظر یک نماینده مجلس که گفته بود:
«مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سرباز اسرائیل و آمریکا است.»

این ادعا صرفاً به‌عنوان یک نقل‌قول خام آورده شده، بی‌ آنکه نقد یا بررسی صحت چنین ادعای سنگینی انجام گیرد. این کار، می‌تواند زمینه‌ساز پذیرش «نظریه‌های توطئه» در ذهن بخشی از مخاطبان شود.

تئوری‌های توطئه، روایت‌هایی ساده‌سازی‌شده و اغلب هیجانی هستند که رویدادهای پیچیده را به نقشه‌های پنهانی گروهی خاص نسبت می‌دهند. این نظریه‌ها معمولاً بدون شواهد معتبر، تردید را کنار می‌زنند و به‌جای تحلیل واقعی، ذهن مخاطب را در دام «دشمن مخفی» می‌اندازند.

نمونه‌های روشن از مغالطات و سوگیری‌ها

اتکا به منابع مبهم و بی‌نام

در بسیاری از گزارش‌ها شاهدیم که به منابعی مانند «سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا» یا «مقام‌های پیشین غربی» یا «منابع ایران‌ اینترنشنال» استناد می‌شود، بی‌ آنکه نام، مدرک یا گزارشی در دسترس ارائه گردد. برای نمونه در گزارشی آمده بود:

«مقام‌های فعلی و پیشین ایالات متحده که از این اطلاعات آگاه هستند و نامشان اعلام نشده، به واشینگتن‌پست گفته‌اند این تحلیل‌ها نشان می‌دهد سامانه‌های دفاعی ایران تضعیف شده و تهران در معرض حملات بعدی قرار دارد.»

این نوع استناد به «مراجع مبهم»، مخاطب را به پذیرش پیش‌فرض‌هایی سوق می‌دهد که قابل پیگیری یا تأیید مستقل نیستند. چنین رویکردی مشمول مغالطه «توسل به مرجع مبهم» است.

زبان اغراق‌آمیز و القاکننده
واژه‌هایی چون «قُمار پرریسک»، «بر باد دادن سرمایه‌ها» و «برنامه هسته‌ای که به‌طور کامل نابود شد» که در این گزارش‌ها به‌کار رفته‌اند، الفاظی‌ هستند که معمولاً در تبلیغات جنگی و رسانه‌ای برای هیجان‌زدگی و برتری‌نمایی یک طرف استفاده می‌شوند، بدون آنکه پشتوانه عینی کافی داشته باشند. این سبک اغراق، همان «مغالطه بزرگ‌نمایی» در بازنمایی رسانه‌ای است.

سوگیری تأییدی و گزینشی
در گزارشی به نقل از نشریه فارن‌افرز با عنوان «چگونه جمهوری اسلامی در نبرد چند دهه‌ای با اسرائیل شکست خورد»، درباره حملات اسرائیل، فهرست مفصلی از اهداف نابودشده و تلفات ایران ارائه شده، اما تقریباً هیچ اشاره‌ای به خسارات احتمالی در سوی مقابل یا ابعاد انسانی ماجرا در داخل اسرائیل یا فلسطین نشده است.

این در حالی است که در گزارش‌های مستقل مانند آتلانتیک کانسیل اشاره شده است که تلفات و خسارات اسرائیل هم جدی بوده‌اند. این سوگیری گزینشی باعث می‌شود مخاطب، صرفاً شکست ایران و پیروزی اسرائیل را در ذهن تثبیت کند.

پیشنهادهایی برای سواد رسانه‌ای

برای آنکه در برابر این‌گونه روایت‌ها، نگاه نقادانه و متعادل‌تری داشته باشیم، می‌توان به چند نکته ساده اما مؤثر توجه کرد:

چند منبع را بخوانیم: به جای اعتماد انحصاری به یک رسانه، گزارش‌ها را از منابع مختلف، از جمله رسانه‌های بین‌المللی و داخلی پیگیری کنیم.

به زبان و لحن توجه کنیم: واژگان پرشور یا اغراق‌آمیز باید زنگ خطر را برای ما به صدا درآورد. اگر واژگان و ارقام بزرگ‌ می‌بینید («کامل نابود شد»، «دست‌یافتن فراتر از اهداف»)، قبل از باور کردن، واکنش نشان دهید. معمولاً در گزارش‌های تبلیغاتی و جنگی از این لحن هیجانی استفاده می‌شود. پرسشگر باشید که آیا این عبارت مستند است یا اغراق رسانه‌ای؟!

زمینه و جزئیات را جستجو کنیم: مثلا اگر در گزارش ذکر شده که ایران ابتدا با حملات موشکی واکنش داد، اما سامانه‌های دفاعی اسرائیل «تقریباً همه را رهگیری کردند و حملات تهران شکست خورد». بهتر است بررسی کنید آیا منابع مستقل (مثلاً گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یا رسانه‌های بی‌طرف) چنین ارزیابی‌ای را تأیید می‌کنند یا نه.

مغالطه‌ها را تشخیص دهیم: هر ادعای بدون سند یا هر نتیجه‌گیری از علت‌سازی سطحی را با شک و بررسی همراه کنیم. به یاد داشته باشید که هر مطلب نقل‌قول شده، الزاما حقیقت مطلق نیست. برای مثال، یک مقام ایران و یک مقام اسرائیل دیدگاه‌های کاملاً متفاوتی دارند. خواننده باید تشخیص دهد اینها صرفا دیدگاه‌های دو طرف منازعه‌اند، نه لزوماً واقعیت عینی!

کلام پایانی آنکه «ایران‌ اینترنشنال» در پوشش جنگ ایران-اسرائیل با انتخاب گزاره‌ها و ارقام خاص، تصویری سیاسی و جهت‌دار ارائه داد. اغلب روایتِ این رسانه از منظر پیروزی اسرائیل یا شکست ایران نوشته شده است. به همین دلیل، از دید سواد رسانه‌ای و تفکر نقادانه، مخاطب نباید بدون بررسی مستقل اخبار را بپذیرد.

بررسی چند منبع، توجه به زبان گزارش و تشخیص سوگیری‌ها و مغالطه‌های رایج (مثل تعمیم‌های غیرمستند یا استنادهای یک‌طرفه) می‌تواند به درک متعادل‌تر کمک کند.

در نهایت، آنچه در این مقاله ارائه شد صرفاً بازبینی و تحلیل انتقادی برخی از گزارش‌های موجود بود و برجسته کردن مغالطه‌ها به معنای رد کامل صحت همه مطالب نیست؛ بلکه هدف اصلی این متن نشان دادن نقاط تردید و آموزشِ مخاطب برای خواندن نقادانه اخبار است.»

انتهای پیام



نیازمندی های اصفهان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *